معنی نترس و شجاع
حل جدول
گویش مازندرانی
لغت نامه دهخدا
نترس. [ن َ ت َ] (نف) که نمی ترسد. گستاخ. دلیر. متهور. جسور. بی پروا.
- سر نترس داشتن، بی باک و بی پروا بودن. در تهور و جسارت افراط کردن. به غایت گستاخ و خیره سر بودن.
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیباک، بیپروا، دلاور، دلیر، شجاع، متهور،
(متضاد) ترسو
فرهنگ عمید
بیترس، بیباک، پردل، دلیر، دلاور،
واژه پیشنهادی
فرهنگ فارسی هوشیار
گستاخ، دلیر، متهور، جسور، بی پروا
فارسی به ایتالیایی
spericolato
فارسی به آلمانی
Furchtlos [adjective]
فارسی به عربی
شجاع
معادل ابجد
1090